نوشته ایست از زبان یک شهید به تمام مردم شهر ...
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان سلام !
اگر شیمیائی های زمان ریه هایتان را مخدوش نساخته ،اگر آلودگی صوتی تریبونهای این کوی و آن گذر شنوایی تان را کاهش نداده خوب به حرفهایم گوش کنید :
تا امروز دو ده از امضاء قطعنامه میگذرد ...
از آن روزهایی که من و همرزمانم به شوق بالا رفتن پرچم اسلام ، پشت خاکریزهای شلمچه و زیر شنی های تانک بعثی ها جان دادیم ...
اما غم شیعه با رفتن ما چند صباحی بیشتر التیام نیافت چرال که شما گرفتار جنگ فرهنگی شدید ... و ما ناظر بودیم بر تمام آنچه کردید .
شاید جنگ خاتمه یافته باشد ، اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت
و شما نیز از پای ننشستید و در گوشه و کنار نمایشگاه برپا گردید و تمام نیرویتان را در جهت شناخت فرهنگ شهادت طلبی بستید .
مردم شهر !! من نگویم برای ما چه کردید ، برای خودتان چه کردید ! برای اسلامتان چه کردید ؟! ما نرفتیم که برای نسل های بعد حکم اساطیر پیاده کنیم ، ما مردمی بودیم از جنس خودتان در کنار خودتان ...
که امروزچه شد جوانهایتان بازماندگان ما را خشونت طلب می می خوانند !! مگر امام نبود که میگفت : « بسیجی تندیس خروشان عاطفه ها ست »
چه شد که حرف امامتان را فراموش کردید ! چه شد که درد اسلام را فراموش کردید ؟!
خواهران و برادران من ! غیر از این است که دچار غفلت شده اید !!
حکایت غربت بچه های جنگ همین است .
آنها که زنده ماندند نشانه هایی بودند که شما آنها را ندیدید ...
روز و شب در حسرت شهادت در قنوت هایتان گفتید
« اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک »
در حالیکه کارهای اسلام روی زمین مانده بود ...
ما اگر شهادت طلب بودیم کارمان را ناتمام نگذاشتیم .
و شما هنوز کاری نکرده چطور بار سفر بسته اید ؟!
مردم شهر ما به کجا می روید ؟!
صدایم برایتان مفهوم است ؟!
از بهشت برایتان می نویسم !
«پندارشما این است که شهدا رفته اند و شما مانده اید !حقیقت این است که زمان شما را با خود برده است و شهدا مانده اند »
مردم شهر ! لحظه هایتان چه سخت میگذرد ! چقدر فاصله ها عمیق شده است . چقدر هوای دلتان سرد و ابریست .
چرا اسلام را در کوچه پس کوچه های قدیمی شهر محصور کرده اید ...
چر ا اسلام را از بزرگراه چمران دریغ کرده اید ! چرا گرفتار « توطئه توهم » شده اید ...
چه شد که در گیریهای اصنافی شما قشرهای تحصیل کرده به خیابانها کشیده شد !
آنقدر دچار غفلت شدیدیکه شیشه بانکها را شکستند و خیابان ها را به آتش کشیدید !و حرمت دانشگاه را شکستید .
چقدر از آن ملت سال 57 فاصله گرفته اید ...
مردم شهر ای کاش یکروز دوباره ما برگردیم ، ای کاش خدای ما برایمان مقدر کند که دوباره برگردیم ...
ما که برای حفظ اسلام از دوباره خون دادن ابایی نداریم !
ما که آن روزها با تمام فقرمان صبر کردیم و به جان هم نیفتادیم و گلایه نیز نکردیم مرئدم شهر به کجا می روید .
با تمام این اوصاف ما برایتان دعا می کنیم ، دعا می کنیم گرفتار فتنه های آخر الزمان نشوید دعا می کنیم در کش مکشهای پوچ مدفون نشوید .
دعا می کنیم نیروی فکرتان به کار بیفتد و برای تبلیغ راه های نوینی پیدا کنید ...
دعا می کنیم خاکریزهای جبهه فرهنگیتان تبدیل به بازار نشود .
شما را به حرمت تقدس شبهای دوکوهه به صوت خوش گامهای حاج همت به نفسهای آخر شیمیایی های مظلوم قسم ولایت را تنها نگذارید اینقدر غافل ننشینید که دشمنان اسلام لحظه ای غفلت نمی کنند برای آمدن صاحبتان دعا کنید و برای حکومتش آماده باشید به دنبال زمینه سازی باشید واگرنه او نخواهد آمد و اگر او نیاید مردم مظلوم فلسطین و عراق برای همیشه از حرکت محروم خواهند ماند و شما در قبال آنها مسئولید چرا که شما در دوران آرامش به سر می برد ...
مردم شهر ! بیاد داشته باشید ما بخشیدیم تمامت خود را تا روزی پرچم شیعه در آسمان عالم برافراشته شود .
بعد از ما شما در برابر اسلانم مسئولید
« به امید دیدار در روز رجعت »
فرستنده : بهشت برادر شهیدتان
خدا نگهدار
نویسنده :ط .ف « مهدیا آئینه دارن »
برچسب ها :
شهادت , دفاع مقدس ,
توسط :
طیبه فرید تاریخ : جمعه 84/8/27
دیدگاه()