بهش میگم چرا نمیای بری سوربه ؟
تا کی میخوای زندگی کنی ؟
برو دیگه!!
نمیخوای کاری کنی ...
میگه:
و خداوند زن را آفرید و مرد به طرز نامعلومی از بین رفت ...
میگه:
زن با یه دستش گهواره بچشو تکون میده و با دست دیگش دنیارو ...
به خودم میگم یه جای کارم گیر داره !!
پس چرا دنیا تکون نمی خوره
گاهی حس پرکشیدن باشه اما تو درقفس باشی...
السلام علیکِ یا زینب (س) روحی فداک