سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
آرشیو مطالب
صفحات اختصاصی
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
ابر برچسب ها
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 29
کل بازدید : 221717
تعداد کل یاد داشت ها : 63
آخرین بازدید : 103/2/10    ساعت : 1:22 ص
با تشکر فراوان از پایگاه جامع عاشورا Ashoora.ir

قسمت اول:

نامه های مهدیا

 

 

لحظاتی قبل داشتم متن تنهایی متعالی که شهید موسوی فرمانده سپاه خرمشهر برای همسرش نوشته بود رو مطالعه میکردم.

نامه ای که پیشنهاد میکنم هر انسان آزاده اهل تفکری بخواندش.

زیارت عاشورایی نوشته بود.

قول میدهم اگر ما این تذکره ها را بخوانیمشان و اهل عمل هم باشیم در این دنیای وا نفسا اهل نجات خواهیم بود.

بعد از اتمام نامه شهید داشتم با خودم می اندیشیدم ما چقدر به این شخصیت ها بی شباهتیم ما که خیر سرمان با مردم کوی وگذر خیلی فرق داریم وبه اصطلاح خودمون خواصیم.

به نظر من امثال من خواص هستیم اما خاصیت خواص را نداریم .بهتر بگم قابلیت داریم اما اراده ومعرفت نداریم .

به خدا حیف از این شهدایی که ما در نام و نگاهشان گیر  افتاده ایم .گویا همه یادشان رفته شهدا کجا را مینگریستند .

راستش ما از شهدا فقط تعدادی عکس و دستنوشته وخاطره وکتاب و بنای یادمان جمع کردیم .

البته اونهایی که می خوان همینا هم نباشه منافقند اما تا حالا با خودتون فکر کردید حقیقت ماجرا چیه ؟

حقیقت اینه که ما فقط همین قدر طالب بودیم.ما آدمای ول معطل که در امورات شخصی خودمون گرفتاریم نمی تونیم بیشتر از این هم بفهمیم  ، تازه اگر هم بفهمیم چیز هَجویه آخه بدردمون نمیخوره ما که عامل نیستیم.فرق ما با شهدا خیلی ساده ست اونا شهادت طلب بودند ما سعادت طلب  اتفاقا از سعادت طلبیمون هست که از اونا دم میزنیم.میخوام بگم اونا برای ما دنیایی سیره و روش درست زندگی کردن و آدم شدن به جا گذاشتند ما چون سعادت طلب بودیم همان کاری را کردیم که حال بیشتری می بردیم براشون گریه کردیم لباسشونو پوشیدیم مدل اونا عکس گرفتیم .

کسی حتی پیدا نشد که بگه شهید عذادار نمی خواد شهید رهرو میخواد.

اینم جمله شهید دانشجو علیرضا مو حد دانشه.خودشون حساب همه جارو میکردند اینا خواص بودند که وقتی سرشونو زمین گذاشتن تمام وظایفشونو انجام دادن.

یادمون باشه هر وقت توی نمازامون از خدا توفیق شهادت خواستیم سریع بعدش بخواییم که قبل از شهادت توفیق انجام وظیفه بهمون بده اونوقت شاید ما هم فزت و رب الکعبه بشیم .

برای انبیا وشهدا و همه فداییان واقعی اسلام

کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذولجلال والاکرام

مهدیا آیینه داران

برای مطالعه متن  تنهایی متعالی رجوع کنید به نشریه یا لثارات الحسین شماره37ا ششم اردیبهشت85

 






برچسب ها : شهادت  , دفاع مقدس  ,
      

نوشته ایست از زبان یک شهید به تمام مردم شهر ...

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان سلام !

اگر شیمیائی های زمان ریه هایتان را مخدوش نساخته ،اگر آلودگی صوتی تریبونهای این کوی و آن گذر شنوایی تان را کاهش نداده خوب به حرفهایم گوش کنید :

تا امروز دو ده از امضاء قطعنامه میگذرد ...

از آن روزهایی که من و همرزمانم به شوق بالا رفتن پرچم اسلام ، پشت خاکریزهای شلمچه و زیر شنی های تانک بعثی ها جان دادیم ...

اما غم شیعه با رفتن ما چند صباحی بیشتر التیام نیافت چرال که شما گرفتار جنگ فرهنگی شدید ... و ما ناظر بودیم بر تمام آنچه کردید .

شاید جنگ خاتمه یافته باشد ، اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت

و شما نیز از پای ننشستید و در گوشه و کنار نمایشگاه برپا گردید و تمام نیرویتان را در جهت شناخت فرهنگ شهادت طلبی بستید .

مردم شهر !! من نگویم برای ما چه کردید ، برای خودتان چه کردید ! برای اسلامتان چه کردید ؟! ما نرفتیم که برای نسل های بعد حکم اساطیر پیاده کنیم ، ما مردمی بودیم از جنس خودتان در کنار خودتان ...

که امروزچه شد  جوانهایتان بازماندگان ما را خشونت طلب می می خوانند !! مگر امام نبود که میگفت : « بسیجی تندیس خروشان عاطفه ها ست » 

چه شد که حرف امامتان را فراموش کردید ! چه شد که درد اسلام را فراموش کردید ؟!

خواهران و برادران من ! غیر از این است که دچار غفلت شده اید !!

حکایت غربت بچه های جنگ همین است .

آنها که زنده ماندند نشانه هایی بودند که شما آنها را ندیدید ...

روز و شب در حسرت شهادت در قنوت هایتان گفتید

« اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک »

در حالیکه کارهای اسلام روی زمین مانده بود ...

ما اگر شهادت طلب بودیم کارمان را ناتمام نگذاشتیم .

و شما هنوز کاری نکرده چطور بار سفر بسته اید ؟!

مردم شهر ما به کجا می روید ؟!

صدایم برایتان مفهوم است ؟!

از بهشت برایتان می نویسم !

«پندارشما این است که شهدا رفته اند و شما مانده اید !حقیقت این است که زمان شما را با خود برده است و شهدا مانده اند »

مردم شهر ! لحظه هایتان چه سخت میگذرد ! چقدر فاصله ها عمیق شده است . چقدر هوای دلتان سرد و ابریست .

چرا اسلام را در کوچه پس کوچه های قدیمی شهر محصور کرده اید ...

چر ا اسلام را از بزرگراه چمران دریغ کرده اید ! چرا گرفتار « توطئه توهم  » شده اید ...

چه شد که در گیریهای اصنافی شما قشرهای تحصیل کرده به خیابانها کشیده شد !

آنقدر دچار غفلت شدیدیکه شیشه بانکها را شکستند و خیابان ها را به آتش کشیدید !و حرمت دانشگاه را شکستید .

چقدر از آن ملت سال 57 فاصله گرفته اید ...

مردم شهر ای کاش یکروز دوباره ما برگردیم ، ای کاش خدای ما برایمان مقدر کند که دوباره برگردیم ...

ما که برای حفظ اسلام از دوباره خون دادن ابایی نداریم !

ما که آن روزها با تمام فقرمان صبر کردیم و به جان هم نیفتادیم و گلایه نیز نکردیم مرئدم شهر به کجا می روید .

با تمام این اوصاف ما برایتان دعا می کنیم ، دعا می کنیم گرفتار فتنه های آخر الزمان نشوید دعا می کنیم در کش مکشهای پوچ مدفون نشوید .

دعا می کنیم نیروی فکرتان به کار بیفتد و برای تبلیغ راه های نوینی پیدا کنید ...

دعا می کنیم خاکریزهای جبهه فرهنگیتان تبدیل به بازار نشود .

شما را به حرمت تقدس شبهای دوکوهه به صوت خوش گامهای حاج همت به نفسهای آخر شیمیایی های مظلوم قسم ولایت را تنها نگذارید اینقدر غافل ننشینید که دشمنان اسلام لحظه ای غفلت نمی کنند برای آمدن صاحبتان دعا کنید و برای حکومتش آماده باشید به دنبال زمینه سازی باشید واگرنه او نخواهد آمد و اگر او نیاید مردم مظلوم فلسطین و عراق برای همیشه از حرکت محروم خواهند ماند و شما در قبال آنها مسئولید چرا که شما در دوران آرامش به سر می برد ...

مردم شهر ! بیاد داشته باشید ما بخشیدیم تمامت خود را تا روزی پرچم شیعه در آسمان عالم برافراشته شود .

بعد از ما شما در برابر اسلانم مسئولید

« به امید دیدار در روز رجعت »

فرستنده : بهشت برادر شهیدتان

خدا نگهدار

 

 

نویسنده :ط .ف « مهدیا آئینه دارن »






برچسب ها : شهادت  , دفاع مقدس  ,
      
<      1   2   3   4      >