خاطرم هست بارها ، خودم را به دست توسپردم !!
که برایم مادری کنی ...
حالا مرا در تنهایی های این شهر یخ زده پر از زمستان
که بوئی از فاطمیه به مشام جان بی تاب من نمی رسد
دریاب ...