درباره
منوی اصلی
آرشیو مطالب
صفحات اختصاصی
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
ابر برچسب ها
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 8
کل بازدید : 226849
تعداد کل یاد داشت ها : 63
آخرین بازدید : 103/9/2    ساعت : 11:50 ع
با تشکر فراوان از پایگاه جامع عاشورا Ashoora.ir

 

حریم عشق و عقلانیت مختار

نقدی کوتاه بر سریال مختارنامه

سریال مختارنامه که چند وقتیست به نمایش درآمده داستان زندگی یکی از دلیران عرب بنام مختار بن ابی عبیده ثقفی است ، که پدر وی از سرداران بزرگ اسلام بود که در جنگ با یزدگرد سوم کشته شد.آنچه پیداست اختلافی است که علمای رجال بر مدح وذم مختار دارند و سازنده این سریال می کوشد تا نهایتا اجماعی میان این آراء اختلافی بوجود آورد.داستان مختار داستان مرد دلیر عرب است که محبت اهلبیت –علیهم السلام-در سینه اش ریشه دوانده اما بعضا در نبرد میان عشق و عقل جانب عقلانیت را برمی گزیند.چنانکه مخاطب درقسمت های آغازین سریال مختارنامه این میزان از عقلانیت محوری مختار را در ماجرای قیام امام حسن -علیه السلام- می بیند.عقلانیت مختار سبب می شود که او همواره به پیروزی در میدان نبرد بیندیشد و این تنها شکلیست که او از مبارزه در ذهن خود ساخته است وبا طبیعتی که از مردم کوفه سراغ دارد می اندیشد که شرایط چنین مبارزه ای وجود ندارد.چنانچه تا پیش از مسئله نامه بزرگان ومشایخ شیعه در کوفه برای امام حسین -علیه السلام- مختار در انزوای فعالیت های شخصی اش بسر می برد.پس از امضاء نامه دعوت مشایخ وبزرگان شیعه از امام وتهدید عبید الله –که با پوشش اهلبیت به کوفه وارد شده است-و شبهه افکنی های وی مبنی بر حمله لشکر شام به کوفه ، مختار شرایط را به جهت جبران آنچه در حق حسن ابن علی-علیه السلام- روا داشته مناسب می بیند وبرای جذب نیروی نظامی جهت یاری سپاه امام حسین –علیه السلام-به قبایل و دهات اطراف کوفه سفر میکند ودر غیاب او در شهر کوفه  پس از تبلیغات عبیدالله و تهدید وتطمیع کوفیان وقایعی رخ میدهد. آنچه  مختار سال شصت هجری را از کوفیان جدا می کند اما هرگز او را به میثم تمار نمی رساند مسئله عقلانیت صرف به جای بصیرت است.عقلانیت مختار به او کمک میکند حوادثی چون مسئله صلح معاویه با حسن ابن علی -علیه السلام- وپیمان شکنی کوفیان را پیش بینی کند آنقدر دقیق که حبیب ابن مظاهر تاسف می خورد که چرا بزرگان شیعه به تدبیر مختار توجهی نکرده اند اما همین عقلانیت صرف او را به بند عبیدالله ابن زیاد گرفتار میکند، هنگامی که او را میان مولفه  نبرد و مسئله امان از مرگ وگفتمان با عبید الله درکوفه مخیر می گردانند  و مختار مولفه دوم را برمی گزیند که در این پروسه شرایط به نفع ابن زیاد رقم می خورد. این حوادث در حالی روی می دهد که سلیمان ابن صرد خزاعی این پیرمرد مصلحت اندیش به همراه پیروانش سکوت اختیار میکنند و دستگاه حاکمه مسلم را  که به سبب خیانت شیعیان در کوفه غریب مانده به شهادت می رساند و هانی -که بیتش را محل محافظت از مسلم قرار داده بود- و میثم نیز در بند شرطه های کوفه اند  و حبیب ابن مظاهر و مسلم ابن عوسجه که توسط فرستادگان ابن زیاد تحت تعقیبند از مسیر آب بسوی کاروان امام -علیه السلام- خروج می کنند .سازنده این سریال تلوزیونی نشان می دهد که مسئله سکوت وانزوای خواص هنگام طرح شبهه توسط مشرکان مسلمان نما یکی از عوامل انحراف در مسیر حرکت عوام مردم و پیمان شکنی ایشان با رهبران دینی است، چرا که فتنه ها در ظلمات شبهات متولد می شوند .سازنده این سریال تلوزیونی به خوبی نشان می دهد که رشد رذائل اخلاقی چگونه می تواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد چرا که کوفیان عمیقا محبت اهلبیت-علیهم السلام- را در دل خود حس می کردند و جانی بالفطره نبودند اما توانائی مبارزه با خواسته ها ومنویات نامشروع خود وخویشانشان را نداشتند واز طرفی شیوع فساد  به شیوه جاهلیت در دستگاه حاکم حق را بر عوام مشتبه کرده وایشان حقیقت را از غیر آن باز نمی شناسند. داستان مختار داستان مرد مبارزیست که معلوم نیست این توان مبارزه اش را کی قرار است بکار گیرد.مردی که نه از عوام مردم وپیمان شکنان است و نه از شیعیانی چون سلیمان ابن صرد خزائی که در وقت پیکار با فتنه به ناگهان سکوت می کنند ونه زبان سرخی دارد چون میثم وهانی که سر سبز در راه ایجاد بصیرت عمومی به باد دهد. و اینگونه است که اختلاف در مدح وذم شخصیت مختار از میان نوشته های عالمان علم رجال به ذهن مخاطب سریال مختارنامه نیز خطور می کند...و براستی هر انسان منصفی مختار را به عنوان یک انسان با انگیزه می ستاید اما همان انسان منصف ترجیح می دهد که انگیزه را با بصیرتی عمیق جمع کند تا شخصیت او در تاریخ همیشه در هاله ای از ابهام باقی نماند.

والسلام علی من اتبع الهدی و دین الحق
پائیز یکهزارو سیصد و هشتاد ونه






برچسب ها : شهادت  , ولایت  , امام حسین  , مختار  , عشق  , حریم  , عقلانیت  , سریال  , مختارنامه  , تاریخ  ,
      

گوهر خانم قدسی کوچولو را توی بغلش گرفته بود و داشت زیر چشمی دل مرا میپایید ! خودم را جمع و جور کردمودست دلم را که مفش تا زیر چانه اش آمده بود گرفتم و رفتم به طرف صحن جامع دلم با گریه گفت : من نمیام و بعد عین بچه ها؛لج کرد! دیدم چاره ای ندارم ، برگشتم، دلم را بی هیچ تصرفی انداختم روی کله گوهر خانم و گفتم بیا مال تو  یک لکه آبی پر رنگ تر از ؛ آبی کله گوهر ؛ بعد هم بر گشتم ، بی هیچ دل غرغروی لجبازی ، حالا یک نسبت دور با گوهر خانم دارم؛ با قدسی کوچولو،دل من رو کله گوهر؛روبروی امام ...

صحن قدس



      
<      1   2   3   4   5   >>   >