سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
آرشیو مطالب
صفحات اختصاصی
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
ابر برچسب ها
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 104
کل بازدید : 227129
تعداد کل یاد داشت ها : 63
آخرین بازدید : 103/9/7    ساعت : 10:3 ص
با تشکر فراوان از پایگاه جامع عاشورا Ashoora.ir

بسم الله الرحمان الرحیم

نامه های مهدیا قسمت دوم

ابرها ی سپید از صورت آسمان کنار رفت. او هم آرام ماسک را از فضای صورتش بیرون کشید...........

حالا فرم چهره اش کاملا پیدا شده بود. دلم می خواست نفس کشیدن آسمان را تماشا کنم ......

آسمان بدون ابر را.

چقدر دلم برایش تنگ شده بود.او همیشه کنارم بود اما من با خودم قرار گذاشته بودم همه دلتنگی هایم را بکنم .

آخر تو که نمیدانی!

هر لحظه ممکن بود که دیگر نباشد.

هر لحظه ممکن بود آسمان پر شود از ابرهای خاکستری .

هر لحظه...

آسمان اما ابری شد آن هم ابرهای سیاه . انگار طوفان آمده بود.همه جا تاریک شد وصیحه ای آسمانی  در فضای کهکشان اتاق او پیچید .

سیاره ای سرگردان به منظومه ای لا یتناهی بازگشته بود .

روی دست های مردم شهر حودج او میرفت.

چشمهایم را گشودم دیدم از زندگی ام با او هیچ نفهمیدم.

ابرهای آسمان را یادگاری برداشتم وبا خاطره او به اتاق برگشتم .

در اتاق او....

نه!

 در کهکشان او نور جریان داشت.

کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذولجلال و الاکرام.................






برچسب ها : شهادت  , دفاع مقدس  ,
      

قسمت اول:

نامه های مهدیا

 

 

لحظاتی قبل داشتم متن تنهایی متعالی که شهید موسوی فرمانده سپاه خرمشهر برای همسرش نوشته بود رو مطالعه میکردم.

نامه ای که پیشنهاد میکنم هر انسان آزاده اهل تفکری بخواندش.

زیارت عاشورایی نوشته بود.

قول میدهم اگر ما این تذکره ها را بخوانیمشان و اهل عمل هم باشیم در این دنیای وا نفسا اهل نجات خواهیم بود.

بعد از اتمام نامه شهید داشتم با خودم می اندیشیدم ما چقدر به این شخصیت ها بی شباهتیم ما که خیر سرمان با مردم کوی وگذر خیلی فرق داریم وبه اصطلاح خودمون خواصیم.

به نظر من امثال من خواص هستیم اما خاصیت خواص را نداریم .بهتر بگم قابلیت داریم اما اراده ومعرفت نداریم .

به خدا حیف از این شهدایی که ما در نام و نگاهشان گیر  افتاده ایم .گویا همه یادشان رفته شهدا کجا را مینگریستند .

راستش ما از شهدا فقط تعدادی عکس و دستنوشته وخاطره وکتاب و بنای یادمان جمع کردیم .

البته اونهایی که می خوان همینا هم نباشه منافقند اما تا حالا با خودتون فکر کردید حقیقت ماجرا چیه ؟

حقیقت اینه که ما فقط همین قدر طالب بودیم.ما آدمای ول معطل که در امورات شخصی خودمون گرفتاریم نمی تونیم بیشتر از این هم بفهمیم  ، تازه اگر هم بفهمیم چیز هَجویه آخه بدردمون نمیخوره ما که عامل نیستیم.فرق ما با شهدا خیلی ساده ست اونا شهادت طلب بودند ما سعادت طلب  اتفاقا از سعادت طلبیمون هست که از اونا دم میزنیم.میخوام بگم اونا برای ما دنیایی سیره و روش درست زندگی کردن و آدم شدن به جا گذاشتند ما چون سعادت طلب بودیم همان کاری را کردیم که حال بیشتری می بردیم براشون گریه کردیم لباسشونو پوشیدیم مدل اونا عکس گرفتیم .

کسی حتی پیدا نشد که بگه شهید عذادار نمی خواد شهید رهرو میخواد.

اینم جمله شهید دانشجو علیرضا مو حد دانشه.خودشون حساب همه جارو میکردند اینا خواص بودند که وقتی سرشونو زمین گذاشتن تمام وظایفشونو انجام دادن.

یادمون باشه هر وقت توی نمازامون از خدا توفیق شهادت خواستیم سریع بعدش بخواییم که قبل از شهادت توفیق انجام وظیفه بهمون بده اونوقت شاید ما هم فزت و رب الکعبه بشیم .

برای انبیا وشهدا و همه فداییان واقعی اسلام

کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذولجلال والاکرام

مهدیا آیینه داران

برای مطالعه متن  تنهایی متعالی رجوع کنید به نشریه یا لثارات الحسین شماره37ا ششم اردیبهشت85

 






برچسب ها : شهادت  , دفاع مقدس  ,
      
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >